اين دلِ"صاب مرده" را كلي صابون گلنار– اون هم از نوع درجه يكش– زديم كه امسال ماه مبارك رمضان افطاري خونه هف-هش –ده تائي از اقوام كه كارمندند، افتاده ايم. آخه هرچي تلويزيون را روشن كرديم يا پيچ راديو را باز كرديم صحبت از دادن سبد كالا به كارمنداي شريف و زحمت كش بود. تازه اقلامي كه اعلام مي كردند هم خيلي جالب بود ؛ مثلا تو اون گروني و نايابي مرغ حرف از وجود اين قلم جنس در سبد كالاي اعطائي بود!!! ما كه هر شب خواب سبد اون هم در طرح ها و اندازه هاي متنوع و گوناگون(حصيري، چوبي،پلاستيكي و...) را مي ديديم .
چند روز از ماه مبارك گذشت و چون خبري نشد، يقه شوهر خواهرم– آقاي كارمند نژاد - را چسبيدم كه: "لامصّب! ده ساله خواهر ما را گرفته اي، يه شب محض رضاي خدا دعوتمون كن خونتون، يه باقالي پلو با ماهيچه اي بزنيم؛ لا اقل بتونيم يه پُزي جلوي دوست و آشنا بديم كه بله ديشب خونه شوهر خواهر افطاري دعوت داشتيم و... شما را كه ديگه سبد كالا داده اند، بابا وضعتون كه بد نيست." گفت: "اي آقا! كدوم كشك، كدوم پشم، چه سندي، چه سبدي؟! هزار وعده... يكي وفا نكند. پارسال هم قول دادند ولي عمل نكردند."
گفتم: "ديگه چي مي خوايد؛ به مناسبت هاي مختلف كه بهتون ميرسن، وام هاي خوب كه بهتون ميدن، بن عيد و سبد كالا هم كه داريد، پشت ميز نشستيد وكار خاصي هم كه نمي كنيد." گفت: "خدا وكيلي تو باور كردي؟!" گفتم: "چرا باور نكنم؟! اين همه در رسانه ملي گفته اند و ميگن؛ بعد از اخبار سوريه دومين خبر مهم صدا و سيماست، باور نكنم؟!" ديگه جوابي نداد اما اون چنان بهم زل زد كه حرارت نگاش داشت آبم مي كرد...
اصلا به من چه؟! نوش جونشون؛ ما كه نديد بديد نيستيم؛ اصلا دولت بايد به كارمنداش برسه؛ به اونا نرسه، به كي برسه؟!
ما كه حرف خويشاوند نما را باور نكرديم ولي خدائيش با اين همه تبليغ كه شد اگه سبد كالا توزيع نشده باشه؛ واقعا بي انصافيه.
ما را ببين چه نقشه هائي كشيده بوديم؛ ده شب افطاري؛ برگزاري مسابقه نقاشي اون هم با جايزه براي كودكان فاميل در اون شب هائي كه دعوتمون مي كردند، با موضوع نقاشي بهترين نوع سبد و ...
حالا كه خوب فكر مي كنم مي بينم حرفش يه جورائي قابل قبوله؛ مسئولاي مملكت ما اول يه حرفي مي زنند بعد تازه يادشون مي افته بايد فكر و برنامه ريزي كنند. آره ميشه قبول كرد كه سبد كالا كشك بوده. اون هم چه كشكي!!!
نظرات شما عزیزان: